Hazara Culture

اصطلاحات زراعتی در هزارجات

پروفسور شاه علی اکبر شهرستانی
  2020-04-11


با وجودیکه زراعت درآمد اساسی مردم هزارجات را تشکیل میدهد، این شغل همچنان ابتدایی است و تکنالوجی زراعتی در سنت زراعت آن مرز و بوم رخنه نکرده است. اصطلاحات اساسی زراعتی شامل قلبه، اشار، سوزکه، نیمه ای و بوگری یا بوکریک میگردد.

۱ – قُلبه:

قُلبه در هزاره‌جات همان‌گونه است که در دیگر مناطق افغانستان رواج دارد. ابزار قُله عبارت از: اسپار، کنده، واُغ (یوغ) و ماله هست. پیش از آنکه زمین را قُلبه کنند؛ آن را خوب سیر آب می‌کنند و بعد از جذب آب در ظرف دو سه روز زمین نیم غروت شده، آنگاه زمین را توسط گاو قُلبه‌ای، قلبه می‌کنند. در زمان‌های گذشته بعضاً زمین را با کرند یا کلند شدیار کرده بعد یک گاو و یک انسان زمین را قلبه می‌کردند و می‌کاشتند، اما امروزه فقط توسط یک جفت گاو قلبه می‌کنند. در اکثر مناطق برای قلبه اسپار استفاده می‌کنند. اسپار آهنی است به شکل مثلث و دسته آن بروی کنده نصب می‌گردد. کنده بزرگ است و گاهی در نوک کنده سوغمه می‌اندازند. سوغمه میان کاواک از چدن ریختانده می‌شود. مگر اسپار از آهن ساخته می‌شود. سوغمه برخلاف اسپار همیشه قابلیت جدا شدن از کنده را دارد.

اوغ(یوغ) را با ریشمه که آن را چِلبُر گویند؛ بر گردن گاو می‌بندند. چِلبُر اکثر از تسمه خام است و یوغ به تیر کنده محکم می‌گردد.

زمین قابل‌کشت را قبل از قُلبه کردن کیرشه می‌زنند و کیرشه آن است که به فاصله‌های معین زمین را با قلبه خط می‌کشند تا درمیان خط‌ها تخم افشانده شود و زیاده از حد نیاز تخم پاش داده نشود. همین‌که بذر پاشیده شد ازیک‌طرف قلبه را آغاز می‌کنند.

چون زمین یک‌بار قلبه و شدیار شد میگویند یک اله شده است و سپس برای نرم کردن زمین بار دوم نیز آن را غرضاً قلبه می‌کنند. و دواله می‌نمایند. همین‌که زمین نرم شد آن را ماله می‌کنند و ماله چوبی است به شکل چهار تراش محدب که یک روی آن محدب و روی دیگران مسطح است. پس از ماله کردن بار دیگر شدیار را به فاصله‌های معین خط (کریشه ) می‌زنند تا جوی‌های آب مشخص باشد و در روزهای بعد میان کریشه‌ها را با خط کش؛ خط‌کشی می‌کنند.

۲ – حشر/ اشار و کارهای عمومی:

در روز خکو گندم، خکو جو و خکو پنبه معمولاً شریک غذایی برای دهقان و دستیاران او می‌پزند همچون حلوا، نان بته و غیره.

در وقت اشار( حشر) گندم حتماً حلوا می‌پزند. حین جُعُل کردن یا چپر نمودن گندم نیز شریک غذای مناسب تهیه می‌کنند.

علی الاکثر در کارها پولغو می‌کنند. پولغو آن است که در مقابل یک خدمت رایگان انسانی یا حیوانی یک خدمت بالمثل به‌صورت رایگان ایفا گردد. مثلاً یک شخص یک روز می‌آید با شخصی زمین را آبیاری می‌کنند، در روز دیگر آن شخص با او در آبیاری کمک می‌کند یا یک گاو قلبه‌ای یا جُغُل را برای یک روز برایش می‌دهد و در روزیکه خودش به گاو احتیاج پیدا کند گاو همان شخص را آورد و در کار خویش از آن استفاده می‌نماید.

مگر در اشار(حشر) و کار طلبی معاوضه و پولغو نیست و شخص صاحب‌کار فقط برای کارگران خود نان و غذا تهیه می‌کنند.

آشار در موارد مختلف می‌شود: درو کردن گندم، آوردن و تهیه هیزم و خاشه از جایگاه دور،‌ کمی کندو (کندن کمی)، جوی کاری، گل‌کاری و غیره استفاده می‌شود.

۳ – سوزکه

 

این کلمه از دری سبزکه سبزک آمده است و در دو مورد مختلف بکار برده می‌شود یعنی دو نوع سوزکه وجود دارد:

الف: اگر دیغو (دهقان) در وهله‌ای عمده دار کار دهقانی گردد که امور مقدماتی زراعت از قبیل آبیاری ابتدای زمین و بذر تخم و غیره به پایان رسیده و گندم سبز شده باشد آنگاه مجبور است پس از ختم فصل برا آینده همان سال کندم را سبز کرده به مالکش واگذارد. مثلاً درجایی که گندم تیرماهی کشت می‌شود، او در اول بهار امور دهقانی صاحب زمین را عهده‌دار شود چون گندم در فصل خزان کاشته شده و هنگام بهار گندم سبز شده به دسترس دهقانان قرار گرفت بنابراین ختم کار دهقان در همان مزرعه هنگام رفع حاصلات نیست، فقط کار او در همان مزرعه باختم حاصلات پایان می‌یابد، مگر دیگر کارها و تکالیف تا ختم و پوره کردن یک سال جابجا می‌ماند و او مجبور است تا آخرین روز همان یک دوره مکمل یک سال نزد شریک بپاید و تکالیف و چغات سرکاری را طبق معمول بکشد و در ظرف همین مدت یک سال از هر تاریخی که آغاز کرده باشد امور آبیاری قلبه کردن سبز کردن را ایفا می‌کنند و معمولاً وقت آغاز کردن بکار دهقان یا آغاز تیرماه است یا آغاز بهار که هنگام شروع کارها می‌باشد و همین مدت را به سر رساندن سوزکه است.

ب: این اصطلاح به یک مفهوم مجازی هم بکار برده می‌شود و آن اینکه دهقان در وقت درماندگی و گرسنگی خصوصاً در ماه حمل که دسترنج او بیش از چهار ماه او را بسنده نباشد در آن صورت بقیه ایام سال را به درماندگی می‌گذراند. و قبل از رسیدن فصل رفع حاصلات چون گرسنه و نیازمند است برای سد جوع خود مجبوراً به قرض و وام می‌پردازند. تعامل چنان است که حاصل آینده خود را یعنی حاصله که از کشت خود در وقت خرمن به دست می‌آرد؛ می‌فروشد. مثلاً اگر گندم در برج حمل هر سیر سی افغانی باشد او حاصل وقت خرمن را پیشکی به فی سیر ده افغانی می‌فروشد و آن پول را به نرخ روز غله یا نقد می‌گیرد. و این فروش قبل از وقت حاصل را بنام سوزکه یاد می‌نمایند.

۴ – نیمه‌ای:

مالکان مسرف که در عین اسراف تنبل و تن‌آسان هم می‌باشند، زمین خود را خودشان زرع و قلبه و غمخواری نمی‌نمایند. بنابراین کسانی هستند که آن زمین را اجاره می‌گیرند اینان که مرد کار، گاو قُلبه‌ای تخم و غیره دارند. زمین او را می‌کارند و در آن زحمت‌کشیده و در وقت رفع حاصل نیمی از حاصل را بی‌رنج برای مالک زمین می‌سپارند و این نوع اجاره و استجاره را نیمه‌ای می‌گویند.

نیمه‌ای در آن انواع زراعت معمول است که در ظرف سال کشت می‌شوند. بنابراین در حاصلات رشقه، سردرختی و هیزم از درختان و امثال آن‌ها نیمه‌ای نیست. در این نوع معامله فقط مالک زمین و نیمه‌ای گیرنده شریک‌اند. نیمه‌ای بیشتر در انواع فالیز(خربوزه) تربوزه و پنبه معمول است.

۵ – بوگری/ بوکریک:

این را بوکریک هم می‌گویند یکی از شرایط که دهقان حین اشتغال در کار دهقانی یک نفر شریک و مالک با آنان می‌بندد آن است که برای تکاپوی خواربار و آذوقه زمستان بهایم او مالک یک قطعه زمین خود را بنام بوگری بایست برایش بگذارد. مثلاً یک جریب زمین را برای دهقان معین می‌کند تا در یک‌فصل آن گندم، جو و غیره کاشته حاصل آن را خودش بردارد. مگر همه گونه کار و زحمات کار و غیره همچون قلبه، درو، بذر، آبیاری برگردن و دوش دهقان است. گاهی برای اشخاص دیگر مثلاً خویشاوندان و آشنایان یا بیگانگان هم بوگری می‌دهند. تا آن را کاشته دریک فصل حاصلش را بخورند. آب هم برای زمین بوگری می‌دهند.

۶ – طرز توزیع حاصلات:

حاصل اکثر مواد زراعی از قبیل گندم، جواری، جو، باقلی، مشنگ، عدس، شرشم، شبدر و غیره که کار مستقیم و دست دهقان در آن شریک است به اساس تعامل هر منطقه به‌صورت مختلف یک‌سوم، یک‌چهارم، یک‌پنجم و غیره تقسیم می‌شود. مگر دهقان حق استفاده از کاه و علوفه آن‌ها ندارد و فقط از دانه استفاده می‌نمایند.

وقتی‌که کاره‌ای جُغُل کردن، باد کردن، پاک کردن و امثال این‌ها به پایان رسید، شریک با همه متعلقات خود بر سری خرمن رفته و به تقسیم کردن آن‌که خرمو اسِتدو گویند می‌پردازد و حاصلات درخت از قبیل توت، زردآلو، سیب، بادام و جوز(چهار مغز) انگور به‌اندازه ترحم و اجازه مالک برای دهقان داده می‌شود.

Comments

Leave a comment