بس   /bʌs/

  (بَس)

  ص، ,     adj, interj

  کافی، بسنده۔

enough, sufficient; stop!

مثال

عَباسه یک نام بَسه۔

Just his name is sufficient for Abbas. (Proverb meaning: A good name is a rich heritage. A good name is better than riches.)

Source:

<Pah. vas




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!