بندوبست   /bʌnd o bʌst/
  (بَن-دُو-بَست)
  ا ,     n
  ترتیبات، تھیه مقدمات کار۔
arrangement, preparation
مثال
بلدے طوی یگو بندوبست باید شُنه۔
Arrangement must be made for the marriage party.
Source:
<P.
برای لیست لغات اینجا کلیک کنید
لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!