سخت   /sʌχt/
  (سَخت)
  ص ,     adj
  دشوار، شاق، مشکل؛ اجسام سخت، درشت، خشن؛ آدم سختگیر و جدی؛ شخص خسیس و ممسک۔
difficult, rigorous, hard (work); stiff, rough, rigid (objects); strict, harsh, staunch (person); stingy, tightfisted
مثال
ای کار بلدے از تُو سخته۔ تا نَبِینی سَخت و سُست، کَی شَوِی مَردِی دُرُست۔
This work is difficult for you. Unless you face misery and hardship, you shall not be a man. (Proverb meaning: He that dare not venture must not complain of ill luck).
Source:
<Pah. sakht
برای لیست لغات اینجا کلیک کنید
لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!