سرددو   /sʌɾ dʌdo/
  (سَر)
  ف۔م۔ ,     vt
  آزاد گذاشتن، خود مختار نمودن، رھا کردن (در مورد کودکان و مواشی)؛ شروع کردن، آغاز نمودن (گریه، آواز خوانی و غیره)۔
let something or someone go, free; start
مثال
او بابه خوره که دید چخرا ره سردد۔
When she saw her father start crying.
برای لیست لغات اینجا کلیک کنید
لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!