سرگرگی   /sʌɾguɾgi/
  (سَر-گُر-گِی)
  ا ,     n
  رسمی که ھرگا قریه ای گرگ شکار کند سر یا تمام لاشه گرگ آنرا در یک قریه مجاور میبرند اھالی آن قریه باید گرگی به آنان بدھند که در غیر آنصورت آنھا مجبور به برگذاری مھمانی و دعوت قریهء اولی خواھند بود۔
folk custom of sending the head or complete corpse of a wolf to the nearby village, the residents of which have to give a feast as well as offering a turban for the wolf-killer called 'paalo', i.e.' the hero'
Source:
<P.
برای لیست لغات اینجا کلیک کنید
لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!