قیرجی کدو   /qiɾʤi kʌdo/

  (قِیر-جِی)

  ف۔م۔ ,     vt

  دیدن، نگریستن، مشاھده کردن (مخصوص نگاه طفلانه)۔

see, look; descry, discern

مثال

نِلغه از تی لیاف سُن شی قیرجی موکد۔

The infant was looking at her laying under quilt.

Source:

<M. xaraghalza




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!