مچک 2   /mʌʧʌk/

  (مَ-چَک)

  ا ,     n

  طفل، کودک، پسر یا دختر خورد (معمولاً به نحو تحقیر آمیز گفته میشود)؛ جوجه ھای بی بال ملخ که در بھار از تخم میبرآیند۔

child, small girl or boy (used in a deragotary sense) *immature locust recently hutched from egg in spring season

مثال

از دِستِ مَلَخ مَچَگ شِی بیزار شدُم۔

I've become fed up with his children.

Source:

<P.




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!