پرقوت شدو   /pʌɾqut ʃudo/

  (پَر-قُوت)

  ف۔ل۔ ,     vi

  فرتوت شدن، پوسیدن، فرسوده گشتن۔

break down, disintegrate, decay (falling apart when touched/picked up - e.g. because of the wearing of the sun)

مثال

کُنݚهِ درَخت پَرقُوت شُده۔

The trunk of the tree has disintegrating.




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!