چقمق   /ʧʌqmʌq/

  (چَق-مَق)

  ا ,     n

  چقماق، قطعه سنگ که در قدیم به آھن میزدند (برای ایجاد جرقه و برافروختن آتش)؛ فندک، آلت فلزی که دارای سنگ چقماق و فتیله است و با آن آتش روشن کنند؛ نام قریه است در منطقه دایه۔

strike-a-light, flint and steel; lighter, device for setting fire; village in Daya region

Source:

<T. chaqmaaq




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!